محمد داود گرگیج زرین پور – تربت جام
______________________________

مقدمه: شهر تربت جام دارای قدمتی دیرینه است و موقعیت جغرافیایی آن یعنی تلاقی گذرگاه‌های کناره‌ی هریرود با شاهراه تجاری شرق به غرب بر کنار جامرود موجب شده است که جام در گذشته‌های بسیار دور مورد توجه و سکونت قرار گیرد. بزرگترین سطح سیاسی که برای تربت جام عنوان شده است، ولایت و یا استان در عهد پارتیان بوده است. به طوری که در کتاب تاریخ ایران باستان چنین معرفی شده است:« می‌توان گفت که پارت عهد قدیم عبارت از ولایات کنونی بوده است :دامغان ، شاهرود، جوین،سبزوار، نیشابور، مشهد ، بجنورد، قوچان، درگز، سرخس، جام ، خواف، باخرز، ترشیز و تربت حیدریه »در تاریخ قدس نیز چنین آمده است: « در عصر اشکانیان (بلدش اشکانی)… سرزمینی به طول 480 کلیو متر و به عرض 200 کیلو متر شامل ولایاتی همچون دامغان ، شاهرود، جوین،سبزوار، نیشابور، مشهد و … جام . باخرز و… کشور پارت قدیم را تشکیل می‌دادند».

در کتاب آثار باستانی خراسان به نقل از منابع قبلی، حاکم‌نشین سابق جام قصبه‌ی بوژگان معرفی شده است. در منابع دیگر از جمله نهضت سربداران، چنین آمده است: در زمان وجیه‌الدین مسعود حدود قلمرو سربداران از مغرب به دامغان و از مشرق به جام، از شمال به خبوشان و از جنوب به ترشیز می‌رسید . شهر تربت جام پبش ار آن که به مناسبت قرار گرفتن آرامگاه شیخ احمد جام در آن، به این نام خوانده شود بوزجان نام داشت و کرسی ناحیه‌ی زام یا جام بوده است . بوژگان یا بوجگان شهری بزرگ و دارای 180 روستا بود و در قرن هفتم هجری بارها مورد تهاجم مغول قرار گرفت. در قرن هفتم هجری بوزجان که دیگران آن را جام یا تربت جام می‌خواندن . نزدیک به 200 روستا، باغستان بسیار و میوه‌ی بی‌شمار داشت. در دوران میانه ‌ی حکومت قاجار، تربت جام شهری با هزار خانه و بیشتر ساکنان آن از ایل هزاره و قزلباش بوده ‌اند و شماری بلوچ در این ناحیه زندگی می‌کردند . مردم تربت جام به زبان‌های فارسی ، ترکی، ترکمنی و بلوچی سخن می‌گویند و همگی آیین اسلام دارند و از نظر مذهبی بیشتر مردم سنی و اقلیتی شیعه هستند.شیروانی تعداد خانوار قزل‌باش شهر را در سال 1247حدود 50 خانوار ذکر کرده است. ابن اثیر، تربت جام را شهرک معرفی می‌کند و می نویسد: «بوزجانی… منسوب به بوزجان است که شهرکی از سرزمین خراسان بین هرات و نیشابور که از آن گروهی از دانشمندان برخاسته‌اند . بعدها این منطقه از نظر سیاسی سیر نزولی پیمود و به حد روستا رسید. به طوری که مغمربن مثنی گوید: آنگاه ابن عامر ، ابو سالم یزید جدشی را به روستای زام در نیشابور فرستاد، ابوسالم نخست زام را و سپس باخرز را که نیز از روستاهای نیشابور است فتح کرد.اوضاع سیاسی این تغییر و تحول همیشه ادامه داشت و این منطقه گاهی ولایت و گاهی شهر و زمانی روستا و قصبه معرفی شده است. به عنوان مثال ابن حوقل بوزجان را جزو شهرهای نیشابور دانسته آورده است که:« نیشابور حدود پهناور و روستاهای آباد دارد و شهرهای معروف آن عبارتند از: بوزجان (بوژگان) مالین که معروف است به کواخرز، خایمند، سلومک و سمنگان».به هرحال ( حافظ ابرو) از جغرافی دانان قرن نهم هجری قمری بر خلاف نویسندگان قبل از خود بوزجان را به عنوان یک شهر معرفی نمی‌کند بلکه آن را جزو ولایت جام دانسته می‌نوسد:« بوزجان قصبه‌ای است و حصاری دارد» و بوزجانی عنوان می‌دارد که « بوزجان بر خلاف مجد و شکوه دیرین اندک اندک رو به زوال نهاد» به طوری که بر اساس شرح درویش علی بوزجانی در کتاب روضه الریاحین در سال 929 هجری قمری، در زمان او بوزجان دیگر رونق سابق خود را نداشته است، در نتیجه وی بر خلاف مؤلفین قبل از خود از بوزجان تحت عنوان قریه یاد می‌کند . اما به مرور، دوباره بر اهمیت این منطقه افزوده شده به طوری که اعتماد السلطنه بر اساس نوشته‌های پیشینیان. بوزجان را چنین معرفی می‌کند:« شهر کوچکی است از نواحی نیشابور، واقع میان نیشابور و هرات . تا شهر نیشابور چهار منزل و تا هرات شش منزل است . جماعتی از اهل علم منسوب به این شهراند.» برای آشنایی بیشتر با سیر تحولات تارخی به برخی از مهمترین وقایع تاریخی شهر به صورت فهرست‌وار اشاره می‌شود : در سنه‌ی 748 یا 738 : هنگامی که مسعود سربداری اغلب بلاد خراسان را فتح نموده بود، جام را محل استقرار لشکر خود ساخت که از آنجا به سمت هرات حرکت کند. سلطان طغا تیمور سردار خود را با 50 هزار مرد به دفع مسعود سربداری به جام فرستاد. شکست فاحشی از قشون مسعود سربداری خورده مراجعت نمودند . ملک حسین غوری والی هرات اعلام جهاد به اطراف نمود. از جلو و عقب متجاوز از 20 هزار نفر به مسعود سربداری حمله برده او. را شکست دادند . در سنه‌ی 802 : امیر تیمور گورکانی وقتی که به قصد یورش هفت‌ساله به سمت ایران حرکت نمود، در جام امیر زاده رستم، مامور به فارس گردید که به اتفاق برادر بزرگتر امیر زاده پیر محمد به طرف بغداد رود . در ذیحجه سال 808 در بدر جلوس میرزا شاهرخ گورکانی امیر سید خواجه امیر الامرا دل بد کرده با جمعی از اعیان از هرات راه فرار گرفت، میرزا شاهرخ نیمه شب مطلع شده بر اثر آن‌ها تاخته ، در جام به آن‌ها رسیده ، بعد از استمالت، ایشان را نعاودت داد .در سنه‌ی 855 : هنگامی که ابوالقاسم بابر گورکانی ، بعد از امیر الغ بیک و عبداللطیف بر سریر سلطنت خراسان و هرات متمکن بود، میرزا سلطان محمدبن بایسنقر گورکانی که در فارس و عراق سلطنت داشت، به طمع تسخیر مملکت خراسان، به سمت هرات رفت ، در جام فریقین تلاقی نمودند، و جنگ سختی در پیوست. (بابر) شکست خورده با هفت نفر جان از معرکه بدر برد . همان سال قحطی عظیمی در خراسان بخصوص در هرات شد .در سنه‌ی 995 : جلال خان فرزند دین محمد خان ارگنجی با شش هفت هزار نفر جمعیت به خراسان تاخت و جام را غارت نمود . مرتضی قلی‌خان پرناک والی مشهد بر او حمله برده ، در جام او را شکست داده، به قتل رسانید . در سنه‌ی 1242 : الله قلی خان والی خوارزم به اغوای محمد خان والی، به جام تاخت و آنجا را غارت نمود ، و در محمود آباد جام اتراق کرده ، شبی چند راس از اسب‌های سوارهای او پابند را پاره کرده ، بی لجام در اردو می‌گردیدند . الله قلی خان به خیال اینکه سواره شاهزاده شجاع السلطنه است ، فی الفور فرار بر قرار اختیار کرده تا سرخس عنان نکشید . صبح جامیان آنچه را که از ایشان به غارت برده بود، به علاوه آنچه در اردوی الله قلی خان باقی مانده بود بدست آورده و تصاحب نمودند . در سال1253 : که موکب شهریار مبرور ماضی محمد شاه غازی انار الله برهانه متوجه یورش هرات بود، در 28 رجب، آصف الدوله الله یارخان والی خراسان با چهار عراده توپ و دوازده هزار نفر قشون از عساکر ظفر مآثر از جام به شبرغان رفت… .

قسمت اول    قسمت دوم    قسمت سوم    قسمت چهارم